اين روزها، يادگرفتم، که با اتحاد ما مي توانيم را ميشود اثبات کرد.
دوستانم با وسواس و دقتِ خاصي، براي به چنگ آوردنِ اهدافشان وقت گذاشتند.
دوستانم دارند حرمتها را يکي يکي مي شکنند، دوستانم دارند داشته هاي من و اَمثالِ من را ذره ذره از چنگم دَر مي آورند و جلوي چشمانم نابود ميکنند و به دستهاي خالي شده ي من قَه قَه هاي محکمي مي زنند.
دوستانم براي اينکه به اهدافشان برسند، عهدهاي محکمي باهم بستند، دورِ هم جمع شدند، و براي اينکه در مسيرِ رسيدن به اين اهدافي که بنظر غيرِقابلِ دسترسي بود،کم نياورند، مدام همديگر را از زاويه هاي مختلف رَصَد مي کردند و تقويت.
دوستانم، نقطه هاي قوت همديگر را بشدت تقويت کردند. اشکالاتِ خودشان و رفقا را برطرف مي کردند...
خوش بحالشان، چقدر خدا دوستشان داشت، خداوند پاداشِ اين اتحاد را، پاداش اين همه تلاش و زحمت را عاقبت داد.
مبارکشان.
اي کاش من هم با اين همه دوستي که هم نظر بودم، کمي متحد شده بودم. اي کاش ذره اي انرژي گذاشته بودم و...
يا حسين......
برچسب : نویسنده : 8pakravan0 بازدید : 83